گل نرگس بیا

 خانه
ثواب صلوات
ارسال شده در 2 اسفند 1397 توسط زينب كيومرثي در بدون موضوع
ثواب صلوات

✨﷽✨
پیامبر خدا صل الله و علیه و آله:

? جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و میکائیل نزدم آمدند.

?جبرئیل فرمود:
ای پیامبرخدا ﷺ هر کس از امتت ده صلوات بر تو بفرستد،من بر پل صراط دستش را خواهم گرفت و او را عبور می‌دهم.

? میکائیل فرمود:
من هم از آب حوض کوثر به او می‌نوشانم.

? اسرافیل هم فرمود:
منم سر به سجده می‌گذارم و سر را بلند نخواهم کرد تا خداوند همه‌ی گناهان او را نبخشاید.

? عزرائیل هم گفت:
منم روح او را همانند روح پیامبران قبض می‌کنم.

?:درة الناصحین

?اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرَجَهُم?

صلوات فرستادن بر پیامبر(ص) نظر دهید »
حکمت استخاره
ارسال شده در 2 اسفند 1397 توسط زينب كيومرثي در بدون موضوع

? #حکمت_استخاره

یکی از بزرگان نقل میکرد : روزی یکی از شاگرداش بهش زنگ میزنه که فورا واسش یه استخاره بگیره استاد هم استخاره میگیره و بهش میگه: بسیار خوبه معطلش نکن و سریع انجام بده
چند روز بعد شاگرد اومد پیش استاد وگفت: میدونید استخاره رو برا چی گرفتم؟
استاد: نه!
شاگرد: تو اتوبوس نشسته بودم
دیدم نفر جلوییم، پشت گردنش خیلی صافه و باب زدنه! هوس کردم یه پس گردنی بزنمش. دلم میگفت بزن. عقلم میگفت نزن هیکلش از تو بزرگتره میزنه داغونت میکنه.
خلاصه زنگ زدم و استخاره گرفتم وشما گفتین فورا انجام بده. منم معطل نکردم و شلپ زدمش!!!!
انتظار داشتم بلند شه دعوا راه بندازه اما یه نگاهی به من انداخت وگفت استغفرالله، استغفرالله ، تعجب کردم گفتم: ببخشید چرا استغفار؟!!!
گفت: دخترم یه پسر بیکار رو دوست داره و من با ازدواج اون مخالفت کردم
ولی پسر همکارم که وضعیت مالی خوبی دارن به خواستگاریش اومده و میخوام مجبورش کنم که همسر پسر همکارم بشه!
و الان توی دلم داشتم به خدا میگفتم خدایا اگه این تصمیمم اشتباهه یه پس گردنی بهم بزن که بفهمم. تا این درخواستو کردم
تو از پشت سر محکم به من زدی!! دستت درد نکنه جوون!!!!

?از دل با خدا #مشورت کنیم. درسته که ممکنه بهمون پس گردنی بزنه ولی نمیذاره تصمیم اشتباه بگیریم

حکمت استخاره نظر دهید »
ملاقات
ارسال شده در 2 اسفند 1397 توسط زينب كيومرثي در بدون موضوع

#ملاقات

پیرمردی داخل حرم دستی کشید روی پای جوانی که کنار او نشسته بود و گفت سواد ندارم برایم زیارتنامه میخوانی تا گوش دهم.

جوان با کمال میل پذیرفت و شروع کرد به خوانـدن زیارت نامه
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ….
وسـلام داد به معصومیـن تا امام عسکری(ع).
جوان با لبخندی پرسیـد:پدرم امام زمانـت را میشناسی؟!
پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟!
جوان گفت: پــس سلام کن.
پیرمـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت:
السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسکری
جوان نگاهی به پیرمرد کرد و لبخند زد و دست خود راروی شانه پیرمرد گذاشت وگفت:
«و علیک السلام و رحمـة الله و برکاتة»

مبادا امـام زمـان کنارمان باشد و او را نشناسیم…
آقا سلام، باز منم،خاک پایتان
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان!
در این کلاس سرد،حضور تو واجب است.
این بار چندم است که استاد غایب است؟!
❇ اَلّلهُمَّ عَجّل لِوليک الفرج.

ملاقات نظر دهید »
خاطرات تفحص
ارسال شده در 18 دی 1397 توسط زينب كيومرثي در بدون موضوع, امام صادق
خاطرات تفحص

?ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا?

 

?خاطرات تفحص 

 

???

?ماجرای توسل بچه های تفحص به حضرت زهرا(سلام الله علیها)

 

✨بچه ها روزها خاک های منطقه را زیر و رو می کردند و شب ها از خستگی و با ناراحتی به خاطر پیدا نکردن شهدا، بدون هیچ حرفی منتظر صبح می ماندند. یکی از دوستان معمولاً توی خط برای عقده گشایی، نوار مرثیه ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را می گذاشت و اشک ها ناخودآگاه سرازیر می شد.

???

⚡من پیش خودم گفتم: «یا زهرا! من به عشق مفقودین به این جا آمده ام، اگر ما را قابل می دانی، مددی کن که شهدا به ما نظر کنند، اگر نه، که برگردیم تهران…»

.

?روز بعد فکه خیلی غمناک بود و ابر سیاهی آسمان را پوشانده بود. بچه ها بار دیگر به حضرت زهرا (سلام الله علیها) متوسل شدند، هر کس زمزمه ای زیر لب داشت. در همین حال یک «بند انگشت» نظرم را جلب کرد، خاک را کنار زدم، یک تکه پیراهن نمایان شد. همراه بچه ها خاک ها را با بیل برداشتیم و پیکر دو شهید که در کنار هم صورت به صورت یکدیگر افتاده بودند، آشکار شد.

????

☘پس از جستجوی خاک ها پلاک هایشان نیز پیدا شد. لحظه ای بعد بچه ها متوجه آب داخل یکی از قمقمه ها شدند و با فرستادن صلوات، جهت تبرک از آن نوشیدند. وقتی پیکرها را از زمین بلند کردند، در کمال تعجب دیدند پشت پیراهن هر دو شهید نوشته شده: ?«می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم.»?

 

راوی: سید بهزاد پدیدار

???

جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارو اح طیبه شهدا صلوات

خاطرات تفحص نظر دهید »
خاطرات تفحص
ارسال شده در 18 دی 1397 توسط زينب كيومرثي در بدون موضوع, امام صادق
خاطرات تفحص

?

ادامه »

صفحات: 1· 2· 3

خاطرات تفحص نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14

آخرین مطالب

  • امام باقر علی السلام :
  • حکایت_بهلول_و_هارون
  • حکایت_بهلول_و_هارون
  • حکایت_بهلول_و_هارون
  • مراقبه
  • نگاهی ب زندگی شهید ابرام
  • نگاهی ب زندگی شهید ابرام
  • شهید ابراهیم هادی❤
  • نگاهی ب زندگی شهید ابرام
  • حدیثی از مولا امیرالمومنین

آخرین نظرات

  • زكي زاده  
    • مائده
    در در مورد امام صادق
  • زكي زاده  
    • مائده
    در در مورد امام صادق
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

گل نرگس بیا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام صادق
  • امام کاظم (ص)
  • با شهدا تا شهادت
  • بدون موضوع
  • حدیث
  • حکایت
  • حکایت
  • درس اخلاق
  • سیر و سلوک و عرفان
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان