گل نرگس بیا

 خانه
شعر
ارسال شده در 5 اسفند 1397 توسط زينب كيومرثي در بدون موضوع
شعر

⭕️شعری از زبان حال امام زمان(عج)

خانه ی تک تک تان را زده ام درب ولی
اثر از یاری ما در دلتان نیست که نیست

انتظارم ز شما بیشتر است از دگران
یک دعای فرجی بر لبتان نیست که نیست

اگر هم هست فقط لقلقه ای باشد و لیک
گریه بر غربت ما در شبتان نیست که نیست

به کجا روی ز سویم بکشیدید افسوس
یک نفر مرد عمل در صفتان نیست
که نیست

تا دعایی ز برایم نکنید از ته قلب
صبح امید و ظهور در کفتان نیست که نیست

شعری از زبان حال امام زمان عج نظر دهید »
حضور قلب در نماز
ارسال شده در 5 اسفند 1397 توسط زينب كيومرثي در بدون موضوع

✨﷽✨

#حضور_قلب_در_نماز

‌‌✍امام صادق (ع)

?كسـى كه دوست دارد بداند نماز او پذيرفته
شده است يا نه، بايد ببيند آيا نمازش او را از
زشتيها و ناپاكى ها دور كرده است؟ پس به
اندازه اى كه دور كرده باشد همانقدر از نمازش
پذيرفته شده است…
‌
?بحارالأنوار، ج 82، ص 198
‌
همونقدر که نمازمون رو با توجه و حضور قلب
خونده باشیم، مورد پذیرش خداوند قرار میگیره
خیلی از خواطرِ شیطانی و افکار وسوسه انگیزِ
شیطانی، به خاطر پذیرفته نشدن نمازه
(که اون رو بدون توجه و حضور قلب خوندیم).
‌چگونگیِ نمازمون، ارتباط کاملاً مستقیم با اعمالمون داره. و همونقدر که حواسمون بهش بوده، همونقدر دَستمون رو حین وسوسه های شیطان و نَفْسِ اماره میگیره
‌
✍پیامبر خدا (ص):
‌[گاهی] بنده نماز مى خواند، اما يك ششم و يك دهم آن هم برايش نوشته نمى شود؛ تنها آن مقدار
از نماز بنده به حساب مى آيد كه با شناخت و توجّه همراه باشد.
‌
?بحار الأنوار،84/249/41

حضور قلب در نماز نظر دهید »
حکایت های پند آموز
ارسال شده در 5 اسفند 1397 توسط زينب كيومرثي در بدون موضوع

✨﷽✨

✅حکایت‌های پندآموز

✍روزی بهلول داشت از کوچه ای می‌گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می‌گوید: من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم.

1⃣یک اینکه می گوید خدا دیده نمی‌شود. پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.

2⃣دوم می گوید: خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد.

3⃣سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.

?بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد. اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند.

⁉️خلیفه گفت : ماجرا چیست؟
استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند. بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.

?استاد اینها را شنید و خجل شد و از
جای برخاست و رفت

? مجموعه شهرحکایات

حکایت های پند آموز نظر دهید »
خاطرات تفحص
ارسال شده در 4 اسفند 1397 توسط زينب كيومرثي در بدون موضوع
خاطرات تفحص

?ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا?

?خاطرات تفحص

???
?ماجرای توسل بچه های تفحص به حضرت زهرا(سلام الله علیها)

✨بچه ها روزها خاک های منطقه را زیر و رو می کردند و شب ها از خستگی و با ناراحتی به خاطر پیدا نکردن شهدا، بدون هیچ حرفی منتظر صبح می ماندند. یکی از دوستان معمولاً توی خط برای عقده گشایی، نوار مرثیه ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را می گذاشت و اشک ها ناخودآگاه سرازیر می شد.
?
⚡من پیش خودم گفتم: «یا زهرا! من به عشق مفقودین به این جا آمده ام، اگر ما را قابل می دانی، مددی کن که شهدا به ما نظر کنند، اگر نه، که برگردیم تهران…»
?????
.
?روز بعد فکه خیلی غمناک بود و ابر سیاهی آسمان را پوشانده بود. بچه ها بار دیگر به حضرت زهرا (سلام الله علیها) متوسل شدند، هر کس زمزمه ای زیر لب داشت. در همین حال یک «بند انگشت» نظرم را جلب کرد، خاک را کنار زدم، یک تکه پیراهن نمایان شد. همراه بچه ها خاک ها را با بیل برداشتیم و پیکر دو شهید که در کنار هم صورت به صورت یکدیگر افتاده بودند، آشکار شد.
????.
☘پس از جستجوی خاک ها پلاک هایشان نیز پیدا شد. لحظه ای بعد بچه ها متوجه آب داخل یکی از قمقمه ها شدند و با فرستادن صلوات، جهت تبرک از آن نوشیدند. وقتی پیکرها را از زمین بلند کردند، در کمال تعجب دیدند پشت پیراهن هر دو شهید نوشته شده: ?«می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم.»?

?راوی: سید بهزاد پدیدار

جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات

خاطرات تفحص نظر دهید »
خاطره مادر شهید
ارسال شده در 3 اسفند 1397 توسط زينب كيومرثي در بدون موضوع
خاطره مادر شهید

✨﷽✨

✅امانتی حضرت زهرا (علیهاالسلام):

✍باردار بود.همسرش به او گفت :بیا کربلا نریم، ممکنه بچه از دست بره. رفتند کربلا،حالش بد شد و دکتر گفت: بچه مرده! مادر با آرامش تمام گفت: درست میشه.چاره اش رفتن کنار ضریح امام حسین علیه السلام است.خودشون هوای ما را دارند.

کنار ضریح امام حسین علیه السلام قدری گریه کرد،خواب دید که خانمی یک بچه در بغلش گذاشت.از خواب بلند شد، رفتند دکتر ،به او گفتند:این بچه همان بچه ای که مرده بود نیست؛معجزه شده! وقتی مادر شهید همت می خواست پیکر مطهر فرزندش را که سرش از بدن جدا شده بود،داخل قبر بگذارد،رو به حضرت زهرا علیها السلام گفت:خانم! امانتی تون رو بهتون برگردوندم.

#شهید_محمد_ابراهیم_همت?

خاطره مادر شهید نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14

آخرین مطالب

  • امام باقر علی السلام :
  • حکایت_بهلول_و_هارون
  • حکایت_بهلول_و_هارون
  • حکایت_بهلول_و_هارون
  • مراقبه
  • نگاهی ب زندگی شهید ابرام
  • نگاهی ب زندگی شهید ابرام
  • شهید ابراهیم هادی❤
  • نگاهی ب زندگی شهید ابرام
  • حدیثی از مولا امیرالمومنین

آخرین نظرات

  • زكي زاده  
    • مائده
    در در مورد امام صادق
  • زكي زاده  
    • مائده
    در در مورد امام صادق
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

گل نرگس بیا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام صادق
  • امام کاظم (ص)
  • با شهدا تا شهادت
  • بدون موضوع
  • حدیث
  • حکایت
  • حکایت
  • درس اخلاق
  • سیر و سلوک و عرفان
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان